پاره‌های کپی‌رایتینگی

یکی از بهترین تمرین‌هایی که کمک می‌کند کپی‌های ترغیب‌کننده و اثربخش‌تری بنویسیم، نوشتن از داخل بدن‌ است. باید حین نوشتن در بدن خود حاضر باشیم.

همین حالا حول محور موضوعی که می‌خواهیم درباره‌اش بنویسیم؛ چه افکاری داریم؟ تداعی‌های آزاد ما درباره‌ی این موضوع به کجاها کشیده می‌شوند؟ تمایلات درونی ما نسبت به آن چگونه است؟ شخصی‌ترین نظری که درباره‌اش داریم چیست؟ چه چیزی درباره‌ی آن احساساتمان را قلقلک می‌دهد؟ نقطه‌ی جذاب این موضوع کجاست؟ فکر کردن، مطالعه و تحقیق درباره‌ی این موضوع باعث چه تغییری در نگرش‌مان می‌شود؟

بیایید از تأثیر مفاهیم بر بدنمان بنویسیم. اگر می‌خواهیم درباره‌ی یک مفهوم مشخص دست‌به‌قلم شویم باید آن را با نوشتن، به قرصی محلول در چربی بدل سازیم و به‌سرعت ببلعیمش. آن مفهوم باید با کلمات ما از شکل انتزاعی‌اش خارج، و به بخشی از درونیات ما بدل شود.

بدن ما قبل و بعد از مواجه با درک یک مفهوم تازه، موقعیت متفاوتی دارد. باید این تغییر را قدر بدانیم و بکوشیم با بیشترین جزئیات ممکن توصیفش کنیم.

بیایید هر روز ولو برای ۵ دقیقه هم که شده در بدنمان حاضر شویم و از تأثیر افکار، احساسات، باورها و ورودی‌های تازه‌ی ذهنی‌، بر بدنمان بنویسیم.

باید اصول تبلیغ‌نویسی را بیاموزیم. چرا؟ تا بتوانیم تکنیک‌های کپی‌رایتینگ را در هر کاری که انجام می‌دهیم اعمال کنیم. کدام کارها؟ همه‌ی کارها. استثنایی وجود ندارد. برای انجام هر کاری اول از همه نیازمند قانع کردن خودمان هستیم. چرا باید از جایمان برخیزیم؟ چرا باید بر اهمالکاری و کمالگرایی‌مان غلبه کنیم و به‌جای غر زدن دست به اقدام بزنیم؟

بعد از آن که از پس خودمان برآمدیم (بهتر است بگوییم بعد از آن که توانستیم خودمان را متقاعد کنیم) زمان به اشتراک گذاشتن کار و بازخورد گرفتن از آن است. در این مرحله است که باید به مهارت ترغیب‌سازی مجهز باشیم. مگر نمی‌خواهیم به کارمان توجه کنند؟ مگر نمی‌خواهیم مخاطب/مشتری مدنظرمان را به انجام کار مشخصی ترغیب کنیم؟

همین که نفس می‌کشیم برهانی قاطع بر اهمیت دانستن اصول تبلیغ‌نویسی، و اعمال آن بر تک‌تک کارهای کوچک و بزرگی است که در طول روز انجام می‌دهیم.

هنر کپی‌رایتینگ،‌ هنر برقراری ارتباطات مؤثر است؛ هنر شاد زیستن است.

اگر مشتریان احتمالی‌تان از محصول شما آگاه هستند و می‌دانند که آن محصول خواسته‌شان را برآورده می‌کند، پس عنوانتان باید با محصول آغاز شود. اگر آن‌ها از محصول شما آگاه نیستند اما خواسته‌ای دارند، عنوانتان باید با خواسته شروع شود. اگر هنوز نمی‌دانند دقیقن به دنبال چه هستند اما نگرانی‌هایی بابت مشکلی دارند، عنوانتان باید با بیان مشکل آغاز شود و با شفاف‌سازی آن را به نیازی مشخص تبدیل کند.

فعالیت به عنوان یک کپی‌رایتر بیشتر از اون‌ که به حفظ کردن تکنیک‌های نوشتن، متقاعدسازی و فروش مربوط باشه، به شجاع بودن مربوطه. شجاعت استفاده از هر آن چیزی که تا الآن درباره‌ی نوشتن کپی و فروختن اون بلدی. بدون این که خودت رو گول بزنی که: «نه. هنوز آماده نیستم.» یا «اول باید سه-چار تا دوره‌ی دیگه بگذرونم بعد شروع کنم به فعالیت. الکی که نیست.» یا «این کتابم تازه اومده، می‌گن خیلی خوبه. اول باید بخرم و بخونمش، بعد شروع می‌کنم.»

من کل ۱۴۰۲، منهای این ۲۰ روز پایانی، داشتم خودم رو گول می‌زدم که هنوز برای کار اساسی کردن در حوزه‌ی تبلیغات آماده نیستم و باید دوره‌های بیشتر ببینم و کتابای بیشتری بخونم. برای همین برخلاف هدفی که داشتم مثل یه کپی‌رایتر گیج و عقیم زندگی کردم. ۱۴۰۳ متفاوت خواهد بود. چون بالاخره از پیله‌ی ترس‌اندودم زدم بیرون و باد شهوت کار عملی به کله‌م خورده.

زنده باد تبلیغات.